ارزش در جاهلیت پیش از اسلام
ارزش در جـامعه جاهلیت قبل از اسلام برحسب جهان بینى مادى مردم , در پول وقـدرت و لـذت بـود. اصولا برحسب بینش خاصى که نسبت به ارزش داشتند, تفسیرآنها نسبت به اخلاق و معبود مبتنى بر این دیدگاه بود. قبیله ((بنى حنیفه )) مقدارى خرماى تازه را به شکل مجسمه اى مى ساختند و آن رابه عنوان الهه و معبود مى پرستیدند. مدتها گذشت و این بت که دیگر خشکیده وذرات آن بـهـم چـسـبـیـده بـود, هـمـچـنان مورد پرستش و نیایش و عرض حاجات پرستندگان بود, تا بالاخره قحطسالى پدید آمد. ستایشگران بت , ابتدا تا تـوانستند ازطرق دیگر سد جوع کردند, اما وقتى دیگر چیزى باقى نماند, خداى خـرمایى رامیان خود تقسیم نمودند و در وقت خوردن هسته هاى خرماهاى این خـدا رابـه عـنوان تیمن و تبرک بلعیدند طـعـنـى بـزرگ و نـنگى ابدى براى آنها جلوه دادند و این شعر را در طعن آنان سرودند.
اکلت حنیفة ربها عام التعجم و المجاعة لم یحذروا من ربهم سوء العواقب والتباعة (490) - بـنـى حنیفه خداى خود را در سال قحطى خوردند و از پروردگارشان نسبت به پیگرد سوء این عمل نهراسیدند. وقـتى ملاک ارزش در یک اجتماع شکم و لذت بشود, غذاى آنها هم معبودشان قـرارمـى گـیـرد و مـکـارم و فضایل اخلاقى را بر همین مبنا تفسیر مى کردند. انحراف دردیدگاه ارزشیابى موجب انحراف در دید واقعیتها و حقایق مى شود. عـربـهـا در جـاهـلـیـت غـیـرت و ثـروت و شـجـاعت را بسیار مى ستودند, اما حقیقت غیرت و شجاعت مورد ستایش آنان همان درندگى و بى باکى در جهت تـامـیـن شـکـم و قـدرت و حمایت هم قبیلگى خود بود. آن هم , تا جایى که این حـمـایت , شکم ومنافع مادى آنها را در خطر نیندازد. آنان در مقام جانبدارى از هـم پیمان یا هم قبیله نیز- که در تحکیم قدرتشان نقش داشت - حقى را رعایت نمى کردند, چنانکه شاعرشان مى گوید: لا یسئلون اخاهم حین یندبهم فى النائبات على ما قال برهانا - از بـرادرانـشـان بـه هـنـگـامـى کـه از آنـهـا در پـیـش آمدها و حوادث کمک مى خواستند,نسبت به آنچه ادعا مى کردند دلیل و برهانى نمى طلبیدند.
((قطامى )) در اشعار خود در توصیف غارتگرى و درندگى اعراب که از آن تعبیر به شجاعت مى کند مى گوید: فمن تکن الحضارة اعجبته فاى رجال بادیة ترانا و من ربط الجحاش فان فینا قنا سلبا و افراسا حسانا و کن اذا اغرن على قبیل فاعوزهن نهب حیث کانا اغرن من الضباب على حلال و ضبة انه من حان حانا و احیانا على بکر اخینا اذا ما لم نجد الا اخانا (491) - کـسـى کـه شـهـرنـشـیـنى او را به شگفت آرد و خرسند سازد, ما بیابانیها را چگونه مى بیند.
- هـرکس خران و اشتران را به خانه ببندد, بداند که ما داراى نیزه هاى غارتگرى واسبهاى تندرو و سوارى هستیم . - ایـن اسـبها و وسایل غارتگرى وقتى براى غارت بر قبیله اى یورش کنند - اگر به غنیمتى نرسیدند از کار باز نایستند. - بـه هـمـسـایـگـان و قـبایل نزدیک دیگر هجوم برند, هرکس اجلش به سر آمد کشته خواهد شد. - گـاهـى نـیز بر برادران خود - قبیله ((بکر)) - مى تازیم , و این وقتى است که موردى براى غارت غیر از برادر پیدا نکنیم . هـمـچـنـانـکـه در مـصراع آخر ملاحظه مى فرمایید, زمانى که در جهت تامین مـنـافـع اقتصادى از دریدن بیگانگان به جایى نرسند, به دریدن برادران مشغول مـى شـوند.این عواطف هم تحت تاثیر دیدگاه انحرافى آنها نسبت به ((ارزش )) قـرار مـى گـیـرد وعـجیب است که وقتى بینش انسان نسبت به مسئله ارزش مـنحرف شد و ارزش را درپول و زور و لذت دید, این انحراف دیدگاه مبدا تمام مـفـاسد و جنایات مى شود واجتماعى با این دیدگاه به صورت یک جمع درنده درمى آید که نه تنها اصول انسانیت و فضیلت , بلکه حتى ارتباطات عاطفى هم از میان آنها رخت برمى بندد,که جریان دخترکشى اعراب نمونه اى از آن است .
وضـعـیت مردم زمان پیغمبر اسلام (ص ) هنگام بعثت , از لحاظ دیدگاه ارزشى گویاى این حقیقت است که عظمت انقلاب اسلامى پیامبر اکرم (ص ) در این بود که درارزشهاى جامعه آن عصر, دگرگونى ایجاد کرد.